English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
component U مولفه بردار
components U مولفه بردار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polygraphs U رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph U رونوشت بردار نسخه بردار
constituents U مولفه
d.c. component U مولفه دی سی
components U مولفه
constituent U مولفه
component U مولفه
active component U مولفه موثر
tangential component U مولفه مماسی
zero sequence component U مولفه همقطب
discrete component U مولفه گسسته
component forces U نیروهای مولفه
homopolar component U مولفه همقطب
active element U مولفه موثر
wind component U مولفه مربوط به باد
effective wind U مولفه باد موثر
out of phase component U مولفه بیرون از فاز
imaginary part U مولفه موهومی [ریاضی]
component of a symmetrical system U مولفه دستگاه متوازن
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
rat's nest U یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
rubber banding U قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
mttf U متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
equivocatory U اب بردار
vectors U بردار
resultant U بردار
dope vector U بردار
arrows U بردار
arrow U بردار
vector U بردار
finable U جریمه بردار
flux of a vector U شاره بردار
forfoitable U جریمه بردار
harvestman U خرمن بردار
patchable U وصله بردار
participable U شرکت بردار
numerale U شماره بردار
light vector U بردار نور
liner velocity U بردار سرعت
mouldable U قالب بردار
land surveyor U نقشه بردار
interrupt vector U بردار وقفه
lifter U وزنه بردار
normal vector U بردار عمود
normal vector U بردار قائم
magnetic vector U بردار مغناطیسی
lift vector U بردار برا
polar vector U بردار قطبی
subsumption U فرمان بردار
wave vector U بردار موج
weight lifter U وزنه بردار
hypotaxis U فرمان بردار
postponement U فرمان بردار
submission U فرمان بردار
suborder U فرمان بردار
voltage vector U بردار ولتاژ
vectorial U حامل بردار
treatable U تعلیم بردار
poynting's vector U بردار پوینتینگ
radius vector U بردار شعاعی
ratable U نرخ بردار
rateable U نرخ بردار
stainable U زنگ بردار
state vector U بردار حلات
state vector U بردار وضعیت
state vector U بردار حالت
tollable U باج بردار
topographer U نقشه بردار
treader U گام بردار
subordination U فرمان بردار
photographers U عکس بردار
surveyor U نقشه بردار
surveyors U نقشه بردار
axial vector U بردار محوری
benefic U بهره بردار
bilable U ضمانت بردار
burgers vector U بردار برگرز
curls U حلقه بردار
curled U حلقه بردار
curl U حلقه بردار
photographer U عکس بردار
swindlers U کلاه بردار
forces U بردار نیرو
ascribe U رونویس بردار
ascribed U رونویس بردار
ascribes U رونویس بردار
ascribing U رونویس بردار
vector U حامل بردار
fraudulent U کلاه بردار
vectors U حامل بردار
circulation of a vector U چرخه بردار
code vector U بردار رمز
dutiable U گمرک بردار
disciplinable U نظم بردار
active U تنزل بردار
samplers U نمونه بردار
sampler U نمونه بردار
exponible U توضیح بردار
taxable U مالیات بردار
discountable U تخفیف بردار
velocity U بردار سرعت
velocities U بردار سرعت
damageable U غرامت بردار
customable U گمرک بردار
swindler U کلاه بردار
forcing U بردار نیرو
field vector U بردار میدان
force U بردار نیرو
cross bearer U صلیب بردار
crucifer U صلیب بردار
Y coordinate U مختصات بردار عمودی
Leave her alone. Stop bothering her. U دست از سر دخترک بردار
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
Euclidean vector U بردار اقلیدسی [ریاضی]
Come off it !Get along-with you. U بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
position vector U بردار مکان [ریاضی]
velocity U بردار سرعت [فیزیک]
position U بردار مکان [ریاضی]
basis vector U بردار پایه [ریاضی]
location vector U بردار مکان [ریاضی]
radius vector U بردار مکان [ریاضی]
y axis U بردار عمودی گراف
magnetic field vector U بردار میدان مغناطیسی
beneficiary U بهره بردار ذیحق
docile U تعلیم بردار مطیع
vector psychology U روانشناسی بردار نگر
vector graphics display U بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate U بردار اطلاعات مجتمع
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
rodman U کمک نقشه بردار
dope vector U بردار خصیصه نما
cracky U ترک بردار زودشکن
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector potential U پتانسیل بردار مغناطیسی
core drill U مته نمونه بردار
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
freestone U سنگ تراش بردار
X coordinate U مختصات بردار افقی
x axis U بردار افقی گراف
core barrel U لوله نمونه بردار
z axis U بردار عمق در گراف سه بعدی
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
None of your tricks. U دست ازحقه بازی بردار
crooks U ادم قلابی کلاه بردار
crooking U ادم قلابی کلاه بردار
crook U ادم قلابی کلاه بردار
Why dont you come off it! U چرا دست بردار نیستی !
make weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights U سر وزن رسیدن وزنه بردار
field book U دفترچه یادداشت نقشه بردار
force displaced in parallel U [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
Take a fresh sheet of paper. U یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
included angle U زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y U مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
If you don't feel like it, (you can) just stop. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer U چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable U قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com